آیا به غیر از کمک کمپ ترک اعتیاد، خانواده نیز نقشی در درمان اعتیاد دارد؟ جواب این سوال قطعا بله است. نقش خانواده در ترک اعتیاد قطعی است البته به شرطی که خانواده برای کمک به فرد معتاد بایدها و نبایدهایی را رعایت کند.
اعتیاد بیماری چندوجهی است (جسمی، ذهنی، روحی، اجتماعی، خانوادگی)
در حوزه جسم: پزشکان، روانپزشکان، مراکز درمانی، کمپ ترک اعتیاد و مراکز سم زدایی، طب سنتی
در حوزه ذهن: روانشناسان، روانکاوان، گروه درمان گران، مشاوران و …
در حوزه اجتماعی: مسئولین جامعه
در حوزه خانواده: پدر، مادر، همسر، خواهر، برادر، اقوام و … (شبکه ی دوستان در شکست و یا موفقیت فرآیند درمان نقش عمده را ایفا میکند)
درمان اعتیاد چند وجهی ست (جسمی، ذهن، روحی، اجتماعی، خانوادگی)
کمپ ترک اعتیاد لاکچری فرمانیه با داشتن مشاورانی حرفه ای در کنار شماس.
برای مشاوره رایگان همین حالا تماس بگیرید.
نقش خانواده در ترک اعتیاد چیست؟
نکات خانواده درمانی در اعتیاد
- خانواده اعتیاد را بشناسد (کسب آگاهی)
- خانواده اعتیاد خود را درمان کند (حضور در جلسات)
- خانواده یک صدا باشد (اتحاد)
- خانواده قاطعانه برخورد کند (منطقی باشید)
- خانواده ازتنبیه و تشویق به موقع استفاده کند (قراردادمشروط)
- خانواده سهم خود را انجام دهد (هم وابستگی دیگر بس است)
- خانواده همراه بیمار خود باشد (امیدوار شاد، آرام و سلامت باشید)
- تخصصی عمل کنید (برای هر مشکلی به متخصص مراجعه کنید)
- جدی بگیرید
نبایدها در کمک به فرد معتاد در خانواده
- سخت نگیرید
- ناامید نشوید
- احساس گناه ندهید
- سرزنش نکنید
- دوران اعتیاد فعال وبهبودی را یکی نکنید
- عصبانی نشوید
- انتقام نگیرید
- رهانکنید
- کنترل نکنید
- درخواست خارج از توانایی نداشته باشید
- مسئولیت بیش از حد ندهید
- مصرف را نپذیرید
- اصلهای درمانی را معامله نکنید
- قولهای خارج از حد توان ندهید
مطلب مرتبط: بعد از ترک اعتیاد چه باید کرد؟
گفته شد که اعتیاد یک بیماری جسمی روانی اجتماعی و معنوی است. اگر اعتقاد داشته باشیم که این بیماری یک بیماری جسمی است، پس لازم است که پزشک آنها را معالجه کند و این کار نیز اتفاق میافتد طوری که بسته به فرد و میزان مصرف و نوع ماده و مدت مصرف پزشک فرد معتاد را از سه هفته تا چندین سال تحت نظر قرار می دهد و درمانهای پزشکی لازم را برای آنها به کار میگیرد.
اگر اعتقاد داشته باشیم که اعتیاد یک بیماری روانی است آن گاه حضور یک روانشناس بالینی و مددکار اجتماعی در تیم درمانی ضرورت مییابد. طبق تحقیقات کمپ ترک اعتیاد تهران فرمانیه، بیماری اعتیاد و افسردگی، اضطراب، اختلالات شخصیت و نارضایتیهای زناشویی و مشکلات خانوادگی ارتباط دارد.
این پرسش که افسردگی بعد از ترک اعتیاد چقدر طول می کشد را در مقاله ای جداگانه بررسی کرده ایم. در ضمن وابستگی روانی و درمان این وابستگی و تغییر سبک زندگی و آموزش مهارتهای ارتباطی و حل مسئله و ابراز وجود (جرات ورزی) و کنترل خشم، مقابله با استرس و مهارت های شاد زیستن، مواردی است که روانشناسان بالینی در روان درمانیهای فردی و گروه درمانیهای خود با افراد در حال بهبودی به آن توجه دارند و این مهارتها را به صورت عملی به بیماران آموزش میدهند. مخصوصا مهارتهای کنترل وسوسه ها.
اگر اعتقاد داشته باشیم اعتیاد یک بیماری اجتماعی است، آن گاه حوزه فعالیت بسیار وسیع میشود طوری که خانواده، محل تحصیل، محل کار، جامعه و دولت و… نیز وارد حیطه درمان میشوند و عواملی مثل فقر، بیکاری، طبقه اجتماعی، سطح تحصیلات، دوستان مصرفکننده و حتی سیاست گذاریهای مجلس و دولت و سازمانها و ستادهای مبارزه و پیشگیری از اعتیاد نیز حائز اهمیت هستند.
طی سالها کار در کمپ ترک اعتیاد فرمانیه و برخورد با بیماران مختلف به این نتیجه رسیدیم بیمارانی که خانوادههای آنها حمایت بیشتری از آنها میکند و در درمان آنها فعالترند، احتمال بیشتری وجود دارد که دوره درمان را با موفق تقویت سپری کرده و درصد لغزشهای کمتری داشته باشند برعکس خانوادهای که محفل تنش باشد یا نداند که چگونه با بیمار در حال بهبودی رفتار کند، خواسته یا ناخواسته به لغزش بیمار و سرانجام عود بیماری کمک خواهد کرد.
رفتار خانواده بعد از ترک اعتیاد باید چگونه باشد ؟
بیشتر خانوادههای بیماران در حال بهبودی این سوال را دارند که آنچه خانواده معتاد باید بداند چیست ؟علائم ظاهری فرد معتاد چیست؟ با بیمارم چگونه رفتار کنم؟ چه کاری از دست من بر می آید و چه کارهایی میتوانم انجام دهم؟
تعریف خانواده
اداره سرشماری ایالات متحده تعریف وسیعی از خانواده را به شرح زیر ارائه میدهد:
خانواده گروهی است متشکل از دو یا چند نفر که به یکی از طرق تولد، ازدواج یا فرزند خواندگی با یکدیگر مرتبط بوده و با یکدیگر در یک منزل زندگی میکنند. (جولی، 1992 )
این لغت به دو یا چند نفری بر میگردد که خود را یک خانواده در نظر میگیرند. این افراد معمولاً در یک محل زندگی میکنند و تعهدات یک خانواده سالم مانند حمایت مالی وعاطفی را به عهده می گیرند(کاپوزی، 2007)
اگر چه ما همگی واژه خانواده را به کار میبریم، اما شاید تصور همه از آن یکسان نباشد، زیرا تعریف خانواده کار مشکلی است. در نظر بسیاری از مردم، خانواده به منزله یک واحد اجتماعی است که شامل یک زوج متهم متأهل و فرزندان و در خانهای در کنار یکدیگر زندگی میکنند. (محمودیان،1384)
خانواده کوچکترین جزء اجتماع است. اجتماعی که از خانوادههای سالم تشکیل شده باشد، مسلما اجتماعی سالم است و شرط آن که خانوادهای سالم باشد این است که افراد آن سالم باشند.
مطلب پیشنهادی : علائم خماری ترامادول را در این مقاله از کمپ فرمانیه بخوانید .
انواع تیپهای خانوادگی در زمینه ترک اعتیاد
خانوادهها را از حیث کیفیت روابط درونی و میزان استحکام آنها، میتوان به چهار نوع تقسیم نمود که هر یک از ویژگیها، کارکردها و تأثیرات خاص خود را داراست و عبارتند از:
- خانواده متلاشی
- خانواده متزلزل
- خانواده متعادل
- خانواده متعالی
خانواده متلاشی
تعریف این نوع خانواده عبارت است از شکستن واحد خانوادگی یا تجزیه برخی از نقشهای اجتماعی به علت آن که یک یا چند تن از عهده انجام تکالیف ناشی از نقش خود آن طور که باید و شاید بر نیامدهاند.
برخی از صفات موجود در این تیپ خانوادهها عبارتند از :
عدم ثبات : مثلا پدر وظایف خود را انجام نمیدهد و این وظایف توسط جامعه یا مادر انجام میگیرد.
جدایی، طلاق و ترک : در اینجا یکی از همسران تصمیم به جدایی میگیرد و بدین ترتیب از اجرای تکالیف ناشی از نقش خود باز میایستد.
خانواده درون تهی : اعضای آن به زندگی با یکدیگر ادامه میدهند ولی روابط و کنش متقابل با یکدیگر ندارند و از حمایت احساسی یکدیگر محرومند.
غیبت غیر ارادی یکی از دو همسر خانواده : خانواده به دلیل مرگ زن یا شوهر یا زندانی بودن آنها جنگ یا فاجعهای دیگر تجزیه میشوند.
عدم موفقیت غیر ارادی در اجرای نقشهای اساسی : در اینجا علت فاجعه خانوادگی ممکن است انواع امراض روانی ، احساسی یا بدنی باشد.
خانواده متزلزل
این خانوادهها معمولا با عناوینی همچون دشوار، نابسامان و نامتعادل نیز شناخته میشوند.
ویژگیهای خانواده متزلزل عبارتند از:
- خانواده از هدف اصلی زندگی بازمانده و آرمانش را از دست داده.
- جایگاه و منزلت اعضا مشخص نبوده یا حفظ نگردیده است.
- فردای روشن و امید به زندگی وجود ندارد.
- مدیریت در این خانواده تجزیه شده و تصمیم گیری در آن به غایت دشوار است.
- جذابیت زندگی به میزان قابل ملاحظهای کاهش یافته و انگیزه چندانی برای پایبندی اعضای آن به میثاق زندگی وجود ندارد.
- مسئولیت پذیری از توزیع عادلانه برخوردار نیست و در قبال ایفای وظایف، برخورد مشوقانه صورت نمی گیرد.
مشکلات و مسائل جزئی به سادگی به بحران یا تشنج تبدیل میشود. - انتقالهای اعضا از یکدیگر به شکلی مستقیم، مستمر و غیرمنصفانه صورت میگیرد. لازم به ذکر است که در تیپ خانواده متزلزل، ساخت خانواده قابل ترمیم بود و با بهره گیری از شیوههای درمانی به ویژه خانواده درمانی، توانایی افراد برای غلبه بر مشکلات افزایش می یابد و به تدریج به الگوی خانواده متعادل نزدیک میشود.
خانواده متعادل
با اصطلاحاتی نظیر خانواده بهنجار، متوازن و موفق نیز یاد میشود. ویژگیهای این نوع خانواده عبارتند از:
- هر فرد در موقعیت واقعی خویش قرار گرفته و از جانب دیگران نیز مورد حمایت و تایید واقع میگردد. عواطف ،مسئولیتها و امتیازات به طور عادلانه میان افراد توزیع میشود.
- امنیت و جذابیت برای افراد کافی است و چیزی بر دلبستگی به خانواده ترجیح داده نمیشود.
- مدیریت متکی بر روابط انسانی و برخوردار از مشورت و هماهنگی با افراد اعمال می شود.
- رویکرد مثبت به انسان، زندگی، نقشها و آینده وجود دارد.
- انتقادها به شیوهای غیرمستقیم، موردی، فردی و منصفانه انجام میگیرد.
- مشکلات از افراد تفکیک شده و به جای حمله به فرد تلاش برای بازشناسی مسئله و حل آن انجام میگیرد.
- تبادلات عاطفی به شیوههای قلبی، کلامی و عملی انجام میگیرد.
خانواده متعالی
این نوع با عنوان متکامل، بالنده و خودشکوفا نیز شناخته میشود. این الگوعالیترین الگوی زندگی در میان سایر الگوها به شمار میرود. ویژگیهای این نوع خانواده عبارتند از:
- نه تنها مشکلات مورد بررسی قرار میگیرد و تلاش برای حل آنها میشود بلکه ظرفیتها و استعدادهای افراد تا مرز خودشکوفایی مورد استفاده قرار میگیرد.
- توجه افراد غالبا معطوف به آینده است آنان به هدفی نیاز دارند که توجهشان را به آینده معطوف سازد.
- افراد از هویتی پرمعنا و منسجم برخوردار هستند.
- افراد نه تنها به رشد و پیشرفت خویش، بلکه به اعتلای جمعی اعضای خانواده میاندیشند و برای تحقق آن طرح واندیشه جدیدی ارائه میدهند.
کار و مسئولیت به زندگی معنا و دوام میبخشد. به گفته آلپورت بدون داشتن کاری مهم و ارزشمند، تعهد و مهارت کافی برای انجام آن و نیز امکان رسیدن به بلوغ و سلامت روانی میسر نیست.
تعقیب هدف هرگز پایان نمیپذیرد. اگر هدفی را باید کنار گذاشت، باید بی درنگ انگیزه نوین آفرید. تفسیر و تعبیر وقایع و رویدادهای زندگی خوشبینانه است. هر شکست یک تجربه و فرصتی برای ارزیابی موقعیت در نیل به پیروزی تلقی میشود. (محمودیان و همکاران)
حالا که با تعریف خانواده و انواع تیپهای خانوادگی آشنا شدید میتوانید تیپ خانوادگی خود را شناسایی کنید و سپس در جهت تیپ خانوادگی دلخواه خود حرکت کنید. اما پیش از آن که درباره گامها و روشهایی بحث کنیم که باید استفاده کنید تا به تیپ خانوادگی مورد نظر خود برسید، لازم است در مورد سیستم خانوادگی توضیحاتی بدهیم.
مطلب پیشنهادی : علائم اعتیاد به سیگار در جوانان را در این مقالهداز ترک فرمانیه بخوانید .
سیستم خانوادگی چیست؟
سیستم خانوادگی یک سیستم اجتماعی است که با تعاملات تکراری توسط اعضای خانواده به وجود میآید. این تعاملات مشخص میکنند که چگونه و چه وقت و با چه کسی افراد خانواده رابطه دارند. (کاپوزی،2007)
در مدل سیستمی فرض بر این است که اگر فردی از اعضای خانواده دچار مشکلی شده است، کل سیستم دچار اشکال شده است و برای برطرف شدن مشکل فرد، باید کل سیستم ترمیم شود. دقیقا مانند یک کارخانه، اگر در یک کارخانه مشکلی برای فردی پیش آمده باشد، به کل سیستم کارخانه آسیب میرسد. برای برطرف کردن مشکل باید سیستم کارخانه اصلاح شود.
به عبارتی دیگر وقتی فرزند دچار اعتیاد شده است و قصد دارد که سوء مصرف مواد مخدر را کنار بگذارد، اگر این فرد به تنهایی شروع به تغییر کند در صورتی که دیگر اعضای خانواده به رفتارهای سابق خود ادامه دهند وی باید فشارهای زیادی را تحمل کند.
بنابراین لازم است دیگر اعضای خانواده نیز در نحوه رفتار کردن، احساس کردن و افکار خود تغییراتی ایجاد کنند و به عبارت دیگر کل اعضای خانواده باید رفتارهای اعتیادی خود را کنار بگذارند و به سمت هدف مشترک حرکت کنند. در چنین تغییری احتمال رسیدن به هدف مشترک بیشتر از زمانی است که فرد به تنهایی اقدام کند و رابطه درمان ترک اعتیاد و خانواده انکار ناشدنی است.
حال باز میگردیم به سوال اصلی یعنی چگونه با بیمار در حال بهبودی رفتار کنیم؟ یا بهتر است بگوییم چگونه به سمت تیپ خانوادگی دلخواه خود حرکت کنیم و چه کارهایی میتوان انجام داد تا به این هدف دست یافت؟ فراموش نکنیم که تمام همت ما کمک به بیمار در جهت کنترل کردن وسوسهها و تغییر سبک زندگی است، در اینجا گامهایی را در آموزش خانواده معتادان معرفی خواهیم کرد که به شما میکند به این هدف دست یابید.
پذیرفتن آنها به عنوان بیمار
قبلا راجع به این مسئله خواندید که سوء مصرف مواد مخدر یک بیماری است و به اندازه کافی راجع به بعد روانی این بیماری بحث شد. به یاد میآورید که اشاره شد هنگامی که فردی به دلیل افسردگی، اضطراب و یا حتی به خاطر لذت طلبی و تنوع یا به خاطر مشکلات شخصیتی به مصرف مواد مخدر بپردازد به مرور زمان وابستگی روانی اتفاق میافتد و بعد از مدت زمانی وسوسهها قسمت اصلی بیماری وی میشوند. بنابراین لازم است که این را درک کنیم که با یک بیمار در ارتباط هستیم، بیماری که وسوسههای ناراحت کنندهای دارد و علت مصرف او نیز عمل به وسوسههایش است.
اکثر خانوادهها میگویند اعتیاد یک بیماری است اما در عمل آن را باور ندارند به طور مثال برخی از خانوادهها میگویند تا به حال بیش از ۲۰ بار ترک کرده ولی باز شروع به مصرف کرده مرتب دروغ میگوید و لجبازی میکند و… این بار میخواهم او را از خانه بیرون کنم یا حتی در موارد شدیدتر برخی میگویند میخواهم او را تحویل کلانتری دهم یا حتی او را از بین ببرم.
درست همین جاست که این خانوادهها متوجه نیستند که اعتیاد یک بیماری است. لطفا به این سوال جواب دهید، آیا ما فردی که روزی ۱۰ بار برای شستشو به حمام میرفته و باز اعتقاد داشته که بدن او پاک نشده است و در حال حاضر یک سال است میزان حمام رفتن او کاهش پیدا کرده، ولی در ماه اخیر دوباره میزان حمام رفتنش افزایش یافته را از خانه بیرون میکنیم؟ و آیا ما فردی که اعتقاد دارد باید روزی ۲۰ لیوان چای بنوشند را از خانه بیرون میکنیم یا او را تحویل کلانتری میدهیم.
البته باید به این مسئله توجه داشت که اعتیاد به خاطر مسائل فرهنگی و اجتماعی که در جامعه با خود به همراه میآورد برای خانوادهها سختتر قابل قبول است. اما اشکال کار در این است که خانوادهها هنوز نپذیرفتهاند که مهمترین قسمت بیماری بیمار آنها وسوسههای اوست و زمانی که این وسوسهها به عمل تبدیل شود، بیماری فرد عود کرده است. این خانوادهها وسوسه را با دروغ و لجبازی اشتباه گرفتهاند.
بیمار به شما دروغ نگفته، در حال حاضر قصد دارد ترک کند و انگیزه بالایی هم دارد اما سمزدایی و پاکسازی جسمی در اغلب مواقع بدون پاکسازی فکری صورت میگیرد و این باعث میشود بیمار به وسوسههای فکری خود عمل کند و نهایتاً خانواده این گونه برداشت میکند که او دروغ گفت یا اراده ندارد یا نمیتواند و همین مسئله منجر به تنش و ناراحتی در خانواده و حتی احساس گناه در خود بیمار میشود.
بنابراین پدر، مادر، خواهر و برادر اگر میخواهید به بیمار در حال بهبودی خود کمک کنید بدانید که او بیمار است و بیماری او همان وسوسههای او هستند. بیمار در یک لحظه وسوسه میشود و اگر مهارتهای لازم برای توقف وسوسهها را در روان درمانیهای فردی یا گروه درمانی فرا نگرفته باشد آنها را به عمل تبدیل میکند. باید پذیرفت که او بیمار است و این دقیقاً نقطه شروع برای حرکت است، حرکت به سمت بهبودی و حرکت به سمت درمان.رفتار خانواده بعد از ترک اعتیاد در بهبود روند رشد ترک افراد بسیار تاثیرگذار است.
شنیدن خبر اعتیاد در خانواده خبر خوبی نیست ولی همین که میشنویم یکی از اعضای خانواده دچار بیماری شده در کمترین زمان ممکن این خبر را بررسی میکنیم و آنگاه میپذیریم که او بیمار است و بعد به متخصص مربوطه مراجعه میکنیم ولی اکثر خانوادهها زمانی که متوجه میشوند اعضای خانواده دچار بیماری اعتیاد شدهاند واکنشهای تندی مثل خشم و نفرت، پرخاشگری و غیره نشان میدهند که این واکنشها وضع موجود را خرابتر میکند. باید قبول کنیم که او بیمار است و در جهت کمک به او قدم برداریم.
مطلب مرتبط: توصیه های کمپ ترک اعتیاد فرمانیه برای پس از لغزش
پذیرفتن فرد مبتلا به بیماری اعتیاد به عنوان یک انسان
هر انسان یک موجود چند بعدی است. در اینجا ما با بعد روانی انسان سر و کار داریم.
روان یا شخصیت یک انسان چیست؟
به مجموعهای از افکار، احساسات و رفتارهای انسان، روان یا شخصیت گفته میشود.
همه ما میدانیم که افکار میتواند مثبت یا منفی باشند رفتارها نیز میتوانند مثبت باشند، می توانند منفی باشند، و همین طور احساسات نیز میتوانند مثبت یا منفی باشند.
ما باید یاد بگیریم که به یکدیگر احترام بگذاریم و یکدیگر را بپذیریم، به خاطر این که همه ما انسان هستیم فارغ از اینکه چه افکاری داریم یا چه رفتاری داریم یا چگونه احساس میکنیم.
اما متاسفانه در اکثر مواقع مردم میگویند فلانی آدم نیست یا آدم پستی است، چون این گونه فکر میکند یا چون این گونه رفتار میکند من او را به عنوان انسان قبول ندارم. این اشتباه بزرگی است که شاید نیاز باشد در یک سطح کلیتر جامعه مورد بررسی قرار گیرد.
احتمالاً بیمار شما افکار مثبتی نیز دارد یا احتمالاً احساسات مثبتی نیز دارد و احتمالاً رفتارهای مثبتی نیز دارد، اما خانواده به خاطر تکرار رفتارهای منفی بیمار، مثل سوءمصرف یا دروغگویی یا لجبازی و بهانهجویی فقط رفتارهای منفی او را می بینند و بعد قضاوت میکنند که او چون رفتارهای منفی دارد، انسان خوبی نیست ولی مطمئن باشید که همین انسان دارای مجموعهای از رفتارها و احساسات و افکار مثبت نیز هست.
بنابراین باید در درجه اول یاد بگیریم که همسر یا فرزند خود و حتی افراد جامعه را به عنوان یک انسان بپذیریم و به آنها احترام بگذاریم و آنها را دوست داشته باشیم و در نهایت اگر با رفتاری یا طرز فکر خاصی مخالف هستیم یا آن را منفی ارزیابی میکنیم، این مسئله را از انسان بودن او جدا بدانیم.
در چنین مواقعی لازم است که خانوادهها این پیام را به فرزند یا به همسر یا فرزند خود بدهند که من برای شما به عنوان یک انسان ارزش و احترام خیلی زیادی قائل هستم و شما را دوست دارم اما مشکل من فقط با سوء مصرف مواد مخدر شما است.
در چنین حالتی بیمار متوجه میشود که شما با خود او مشکلی ندارید و او را به عنوان انسان و بعد به عنوان همسر و فرزند خود قبول دارید فقط از این رفتار منفی او ناراحت هستید و این رفتار تنها یک بخش کوچک از کل شخصیت و روان است و قابل تغییر نیز هست.
از این رو به کار بردن پیامهایی مثل این که چون مواد مخدر مصرف میکند و دروغ میگوید: آدم پستی است صحیح نیست. باید با تمام افکار، احساسات و رفتارهای خود به او نشان دهید که با خود او مشکلی ندارید و میخواهید به او کمک کنید که رفتار یا فکر منفی خود را بشناسد و آن را اصلاح کند.
مطلب مرتبط: ماهیت بیماری اعتیاد چیست؟
نقش خانواده در تربیت نوجوانان و پیشگیری از اعتیاد آنها
خانواده نقش بسزایی در تربیت بچهها و پیشگیری از آسیب ها مخصوصا پیشگیری از اعتیاد فرزندان خود دارد. مواردی که خانواده ها آن هارا جدی نمی گیرند و از آن ها جلوگیری نمی کنند که در نتیجه باعث معتاد شدن فرزندشان میشود عبارتند از:
- باید از دبستان تا مقاطع درسی دبیرستان آموزش هایی درباره اعتیاد به آنها داده شود.
- تربیت نکردن کامل فرزند. برای مثال خانواده هایی که بچه هایشان درگیر خود محوری، انزوا، پیش فعالی و … میشوند اما خانواده ها اهمیتی به این مسائل نمی دهند باعث بروز مشکلات اخلاقی در فرزند آنها میشود.
- قربانی شدن فرزند به خاطر مشکلاتی که والدین با یکدیگر دارند. که اثر بسیار زیادی روی فرزند میگذارد.
این خانواده ها خانواده هایی هستند که:
- افراد خانواده خودشان تندخو و عصبانی هستند.
- دوری گزینند و با بقیه ارتباط خوب ندارند.
- کنترل درونی به کودکان خود یاد نمی دهند.
- صبر کردن به فرزندان خود یاد نمی دهند.
- نحوه برخورد با مشکلات و مسائل مختلف را با فرزند خود آموزش نمیدهند.
در دانشگاه Stanford یک دوره صبر وجود دارد که نحوه صحیح صبر کردن به کودکان را یاد میدهند. برای مثال اگر آن کودک چیزی میخواهد آن را به وقفه بندازید و سریع خواسته های او را برآورده نکنید تا به این امر عادت کند و این جزئی از تربیت کودک است، باید مودب بودن، مهربان بودن و چیزهای زیاد دیگری را رعایت کنند تا آستانه درد کودک بالا نرود. وقتی کودک کتک میخورد، به آن بی احترامی می شود یا از کسی ضربه میخورد آستانه درد او بالا میرود و آن کودک دیگر از مرجع قدرت نمی ترسد و دیگر حتی از کتک خوردن نمیترسد و گریه نمیکند و وقتی بزرگتر شود از مدیران مدرسه و وقتی بزرگتر شود از مجریان قانون هیچ حسابی نخواهد برد.
برای همین خانواده ها باید به این امر توجه کننده که چه الگوی رفتاری را در تربیت بچه، چه در تنبیه چه در تشویق انتخاب میکنند که باعث بروز مشکلات اینچنینی در آینده فرزندشان نشود.
نحوه خطاب فرزند، نحوه ارتباط کلامی و احساسی با فرزند همه این ها مواردی هستند که خانواده ها باید حتما آنها را موردنظر خود قرار بدهند و یک الگوی رفتاری مناسب برای چگونگی رفتار خود با فرزند خود انتخاب کنند.
رابطه اعتیاد و خانواده
اگرچه، تمامی افرادی که اعتیاد دارند نوجوان نیستند و حتی قشر زیادی از این افراد خود، خانوادهای دارند و والد محسوب میشوند. اما در ادامه این مقاله از مرکز ترک اعتیاد فرمانیه در مورد نحوه برخورد با جوان معتاد و همچنین نحوه برقراری ارتباط با یک نوجوان یا جوان و سبکهای فرزندپروری والدین صحبت میکنیم و تاثیر سبک فرزندپروری در احتمال روی آوردن فرزندان به بیماری اعتیاد را بررسی میکنیم.
روابط فرزندان و والدین، و ایجاد خود مختاری
والدین و فرزندانشان باید در دوران نوجوانی بتوانند روابط تازهای با یکدیگر برقرار کنند. والدین باید بتوانند نیاز نوجوان به استقلال متناسب با سنش را بشناسند و آن را تشویق کنند. جوانان باید آزادی کافی داشته باشند تا بتوانند عقاید خود را به عنوان افرادی با نیازها و احساساتی مختص خود ابراز کنند و بتوانند تصمیماتی گرفته و مسئولیت عواقب این تصمیمات را به عهده بگیرند. وقتی والدین، نوجوان خود را هنوز بچه کوچک مان یا پسر کوچولوی خود میدانند و مثل بچه با او رفتار می کنند سبب میشوند که نوجوان بعدها سرکشی کند یا بیش از حد وابسته شود.
البته نوجوان به راهنمایی و حمایت والدین به خصوص در دوران اولیه نوجوانی احتیاج دارند. نیاز به وابستگی غالبا همراه با نیاز به استقلال بیشتر ادامه مییابد. برخلاف نظر بعضی نظریه پردازان ایجاد خود مختاری متناسب با سن مستلزم آن نیست که نوجوان پیوندهای خانوادگی را از هم بگسلد.
در شرایط مطلوب رشد خود مختاری متناسب با سن، فرایندی دو جانبه است، بدان معنا که جدایی، فردیت یافتگی، خودکاوی و ادامه پیوند خانوادگی، تشویق و حمایت دو جانبه را به همراه دارد.
همچنان که نوجوان رشد میکند از مرحله اطاعت و پذیرفتن اقتدار یک جانبه والدین به سمت تبادلات مبتنی بر همکاری تغییر میکند.
هر چند که والدین گاهی به اقتدار یک جانبه ادامه میدهند، به خصوص در زمینههایی مثل تکالیف مدرسه، ولی در سایر موارد مثل مسائل و نگرانیهای شخصی، حکم راهنمایانی را دارند که مایلند حرفهای فرزندان را بشنوند و بفهمند (ماسن، 1384)
در این قسمت قصد داریم شما را با انواع سبکهای فرزندپروری که والدین در ارتباط با فرزندان خود به کار میگیرند آشنا کنیم.
سبک های فرزندپروری یا شیوههای رفتاری والدین مربوط به سن خاصی نیست و والدین میتوانند آن را در ارتباط با کودک، نوجوان و جوان خود و حتی در روابط زناشویی به کار بگیرند.
وظیفه شما این است که شیوه رفتاری یا سبک فرزند پروری خود را شناسایی کنید، در نهایت به سمت سبک متناسب که شما را در جهت رسیدن به یک تیپ خانوادگی مناسب کمک میکند پیش بروید.
مطلب پیشنهادی : تاثیر مصرف گل بر خواب را در این مقاله بخوانید .
انواع سبکهای فرزندپروری
الف. والدین قاطع و اطمینان بخش
والدین قاطع و اطمینان بخش بر آزادی اراده و انضباط تاکید میکنند. رابطه کلامی و تبادل را تشویق میکنند و زمانی که از اقتدار خود به عنوان والدین استفاده میکنند و کودک را از چیزی منع میکنند یا از او انتظاراتی دارند برایش دلیل میآورند. توضیحات دختر 16 سالهای در مورد والدین قاطع و اطمینان بخش خود مطلب را روشنتر میکند:
“وقتی که والدینم را با والدین بچه های دیگر مقایسه میکنم، میبینم که یک خصوصیت خیلی خوب دارند و آن، این است که واقعا به حرفهای من گوش میکنند. آنان تشخیص میدهند که بالاخره من باید برای خودم زندگی کنم. بسیاری اوقات وقتی که توضیح میدهم که چه میخواهم بکنم به حرفهای من گوش میکنند.
گاهی عواقب آن را به من هشدار میدهند و به من میگویند که اگر اشتباه کردم باید با آن روبرو شوم. گاهی هم مرا نصیحت میکنند. گاهی هم صریح به من جواب منفی میدهند. ولی وقتی این کار را میکنند همیشه علتش را هم توضیح میدهند و به همین دلیل راحتتر می توانم مخالفت آنان را بپذیرم.”
تحقیقات نشان میدهد که چنین والدینی به ایجاد اعتماد به نفس و عزت نفس، احساس مسئولیت، توانش اجتماعی، خودمختاری و رابطه نزدیک و مثبت با فرزندان کمک میکنند. و احتمال گرایش فرزندان این خانوادهها به سمت مواد مخدر و بیماری اعتیاد کمتر است.
ب. والدین خودکامه، مستبد و دیکتاتور
والدین مستبد، لزومی نمیبینند که برای دستوراتی که میدهند دلیلی بیاورند و به نظر آنها اطاعت بی چون و چرا یک فضیلت است. بعضی از والدین از سر خشم چنین روشی را در پیش میگیرند و بعضی دیگر نمیخواهند دردسر توضیح دادن و بحث و گفت و گو را تقبل کنند.
بعضی دیگر هم به دلیل این که میخواهند به نوجوان یاد بدهند که به “مراجع قدرت” احترام بگذارد این کار را انجام می دهند. اشتباه این دسته از والدین در این است که ممکن است با این کار اختلاف را سرکوب کنند، ولی نمیتوانند آن را از بین ببرند و در حقیقت بیشتر به خشم نوجوان دامن می زنند.
خصوصیات فرزندان خانوادههای مستبد
نوجوانانی که والدین خودکامه دارند کمتر متکی به خود هستند و نمیتوانند به تنهایی کاری انجام دهند یا از خود عقیدهای داشته باشند. شاید به این دلیل که به قدر کافی فرصت نداشتهاند که عقاید خود را بیازمایند یا مستقلانه مسئولیت قبول کنند و هیچ کس هم آن قدر برای عقاید آنان ارزش قائل نبوده که به آن توجه نشان دهند.
در ضمن این نوجوانان اعتماد به نفس کمتر و استقلال و خلاقیت کمتری نیز دارند. ذهن کنجکاوی ندارند، از لحاظ رشد اخلاقی کمتر رشد یافتهاند و در برخورد با مشکلات روزمره عملی، تحصیلی و ذهنی، انعطاف پذیری کمتری دارند و معمولا والدین خود را نامهربان و سهل انگار میدانند و معتقدند که انتظارات و تقاضاهایشان غیر منطقی و نادرست است.
ج. والدین سهل گیر و بی بند و بار
والدینی که سهل گیر، بی اعتنا یا به حد افراط مساوات طلب هستند نیز نمیتوانند آن طور که نوجوانان نیاز دارند، حامی آنان باشند. بعضی از والدین میگذارند که نوجوانان هرکاری که میخواهند بکنند. شاید به این دلیل که کاری به کار نوجوان ندارند یا این که اهمیتی نمیدهند.
بعضی دیگر از مسئولیت خود برداشت نادرستی دارند. از میان نوجوانان طبقه متوسط آن عدهای بیشتر مواد مخدر مصرف میکنند و سایر رفتارهای منحرف را دارند که والدین شان ظاهرا برای فردیت، آزادی، درک خود، آمادگی برای تغییر، بالا بردن توانایی انسان و مساوات طلبی در خانواده ارزش قائلند، ولی صرفا به این دلیل ادعای اعتقاد به ارزشها را میکنند که از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنند.
چنین والدینی فرزندان خود را به حال خود رها میکنند، بی آن که به آنها سرمشقی از یک بزرگسال مسئول نشان دهند. علاوه بر این هر قدر هم که کودکان و نوجوانان علیه والدین اعتراض داشته باشند، واقعا میل برابری با آنان را ندارند. آنها از والدین میخواهند و نیاز دارند که والدین شان باشند، رفتاری دوستانه داشته باشند و آنان را درک کنند و در عین حال سر مشقی از رفتار یک بزرگسال باشند.
به طور خلاصه میتوانیم بگوییم اگر شیوههای اطمینان بخش و قاطعانه والدین با توضیحاتی در مورد قواعد و انتظارات شان همراه باشد از بسیاری از جهات استقلال همراه با احساس مسئولیت را در نوجوان پرورش میدهد.
این روش امکاناتی برای خود مختاری نوجوانان فراهم میکند که البته همراه است با راهنماییهای والدین علاقمند که با نوجوان ارتباط برقرار میکنند و تا حد مناسبی کنترل را به دست دارند.
همچنین این روش نوجوان را تشویق میکند تا با والدین همانند سازی کنند، همانند سازی که بیشتر بر اساس محبت و احترام والدین به نوجوان است نه بی اعتنایی و سهل انگاری آنان.
در واقع والدین با سرمشق دهی به نوجوانان نشان میدهند که خودمختاری ممکن است ولی در چارچوب نظمی دموکراتیک (ماسن، 1384).
بهترین سبک فرزند پروری چیست؟
بنابراین بهترین سبک فرزند پروری، سبکی است که تمام ویژگیهای مثبت را در خود گنجانده باشد، یعنی مهر و محبت و دوست داشتن و عاطفه والدین به همراه نظم و قانون و اقتدار .
فرزندان به پدر و مادری نیاز دارند که ضمن داشتن محبت و علاقه، اقتدار پدرانه و مادرانه نیز داشته باشند و برای فرزند نیز فردیت قائل باشند.
شما باید ابتدا شیوه فرزند پروری خود را شناسایی کنید و نهایتا در جهت رسیدن به تیپ خانوادگی متعالی یا متعادل از سبک فرزندپروری قاطع و اطمینان بخش استفاده کنید.
فرزند شما باید بداند که دور از تمام موفقیت ها و دست آوردها و حتی شکستها و نا امیدیها، او فرزند شماست و بتواند به شما تکیه کند و بداند که در هنگام سختی و ایجاد مشکل خانواده در کنار او خواهند بود.
یکی از کاراهایی که خانواده ها باید از آن جلوگیری کنند، مقایسه می باشد. زیرا وقتی که فرزند خود را با دیگران مقایسه میکنیم باعث لطمه خوردن غرور ایشان می شود که اصلا اینکار مناسب نمی باشد و ممکن است باعث آسیب های اجتماعی مختلفی شود. تنها مقایسه ای که مجاز است برای کودک انجام شود، مقایسه با گذشته خود است یعنی بگوییم که آیا از گذشته بهتر یا بدتر شده است و باید خود را تصحیح کند یا خیر.
وقتی که فرزندان دارای عزت نفس بالایی باشند و بدانند که خانواده حامی آنها است ممکن است در مقابل بسیاری از آسیب های اجتماعی از جمله اعتیاد، مقاومت نشان دهند.
بهبود مهارتهای ارتباطی و مشاوره برای خانواده معتادان
ارتباط چیست؟
در حین کار بالینی در آموزش خانواده معتادان با اکثر افراد مراجعه کنندگان به مراکز بازتوانی اعتیاد متوجه میشویم که برخی خانوادهها حتی در برقراری یک رابطه نیز دچار مشکل هستند. ارتباط در نظر من به چتر خیلی بزرگی می ماند که تمام آن چه را بین آدمیان می گذرد می پوشاند و بر آن اثر می گذارد (ستیر، 1383).
ارتباط تنها وسیلهای است که افراد را به یکدیگر پیوند میدهد. آن چیزی که واضح است این است که ارتباط باید بین یک فرستنده و یک گیرنده اتفاق بیفتد.
مهارتهای ارتباطی
برای برقراری ارتباط ما به مهارتهایی نیاز داریم. این مهارتها باید یاد گرفته شوند و در نهایت آن قدر تمرین و تکرار شوند تا به صورت خودکار استفاده شوند.
مهارتهای ارتباطی را به دو گروه مهارتهای غیر کلامی و مهارتهای کلامی تقسیم می کنیم.
مهارتهای غیر کلامی
این مهارتها عبارتند از:
- ژست
- حالت چهره
- تماس چشمی
- آهنگ صدا
- حرکات دست
- نحوه نشستن و راه رفتن
مهارتهای غیر کلامی باید هماهنگ با مهارتهای کلامی استفاده شوند تا بتوانیم ارتباط موثرتری برقرار کنیم. شاید شنیدهاید که گاهی اوقات می توان از حالت چهره و تماس چشمی یک فرد به حالت هیجانی و افکار فرد دیگر پی برد. بنابراین واضح است که انسان به غیر از زبان، وسیله دیگری نیز برای برقراری ارتباط دارد که به زبان بدن معروف است. اگر از فردی بپرسید که حالش چطور است و او با خنده به شما بگوید خوب است، ادراک شما از همین فرد زمانی که با گریه به شما بگوید خوب است، متفاوت خواهد بود. این همان زبان بدن یا مهارتهای غیر کلامی است که می تواند در ارتباطات نقش موثری داشته باشد.
مهارت های کلامی
مهارتهای کلامی حوزه وسیعی را شامل میشود. زبان مهمترین وسیلهای است که انسانها از آن برای برقراری ارتباط استفاده میکنند. بنابراین حرف زدن و خوب حرف زدن مهم ترین مهارت های کلامی هستند. گاهی اوقات مشاهده میشود که در خانوادهها افراد به ندرت درباره مسائل خود با هم صحبت میکنند و همین مسئله باعث کاهش ارتباط بین افراد خانواده میشود. والدین باید بیشتر راجع به مسائل فرزندانشان با آنها حرف بزنند و محبت بیشتری به آنها نشان بدهند. وقتی بچهها به نوجوانی میرسند، والدین با مسائل جدیدی رو به رو میشوند.
بسیاری از والدین خود در دوره عبور از مرحله بحرانی (چهل و پنجاه سالگی) قرار دارند و دید تازهای به روابط زناشویی و آینده خود پیدا می کنند. رفتار فرزندان، آنها را ناراحت میکند و سوء تعبیرها و مجادلات شدت میگیرد، فرزندان استقلال بیشتری میخواهند، از احترام به حقوق خود حرف میزنند، اما فرمان نمیبرند و دوستان و هم قطاران آنها برایشان بیش از هر چیز دیگری معنا دارد. بعضی از آنها سیگار میکشند، برخی مشروب میخورند یا مواد و داروهای دیگر مصرف میکنند.
برای بهتر کردن وضع فقط یک کار میتوان کرد و آن این که هر فرصتی را برای صحبت کردن با بچهها یا همسر یا خویشاوندان کسی که مشکل دارد غنیمت بشماریم و با آن ها حرف بزنیم. آنگاه والدین و فرزندان نظرات خود را تشریح میکنند و بیشتر در مورد اختلاف نظرهایشان حرف می زنند. یک چنین گفت و گوی سادهای میتواند از تنش و سوء تعبیر جلوگیری کند.
اما گاهی اوقات افراد حرف میزنند، اما باز ارتباط موثری بین آنها برقرار نمیشود. در چنین مواقعی مشکل در توجه کردن، تمرکز کردن روی حرف دیگران و گوش دادن است و در اینجاست که موضوع هنر گوش دادن اهمیت پیدا میکند.
هنر گوش دادن
هنر گوش دادن یکی دیگر از مهارتهایی است که باید در نحوه برخورد والدین با فرزند معتاد آن را تمرین و تقویت کرد. گوش دادن با شنیدن متفاوت است. آن چه این دو را از یکدیگر متمایز میکند درک کردن حرف دیگران و درک کردن نیاز فردی است که با شما حرف میزند و این درک کردن تنها از راه توجه کردن و تمرکز کردن بر روی گفتههای فرد مقابل حاصل میشود.
در ارتباطات میان فردی، هنر خوب گوش دادن یکی از مهارت های موثر است که به معنای بالاترین میزان دقت و توجه به اظهارات طرف مقابل است و از آن به گوش دادن فعال نیز تعبیر میشود. گوش دادن، روشی کار آمد و اطمینان بخش در ارتباطات انسانی به ویژه میان همسران محسوب میشود زیرا به کار گرفتن آن بیانگر میزان اهمیت و احترامی است که برای طرف مقابل قائل هستیم، وقتی با توجه کامل و عمیق به سخنان فردی گوش می دهیم حاکی از این است که رعایت شخصیت او را بر خود لازم می دانیم. این امر، علاوه بر افزایش احساس ارزش شخصی، زمینه تفاهم و درک متقابل را نیز مهیا می کند.
گوش دادن مهارتی است که موجب آگاهی فرد به نقطه نظرات و دیدگاه های طرف مقابل شده و در نتیجه به بهبود و ارتقای مناسبات شان منجر می شود. زمانی که در درک کردن دیگران موفق می شویم، میتوانیم به او این بازخورد را هم بدهیم که من متوجه شدم که تو چه میگویی یا چه نیازی داری؟ به این بازخورد، اصطلاحا انعکاس دادن میگویند، به تعبیری دیگر ما با یکدیگر حرف میزنیم، گوش میدهیم، درک میکنیم و حال باید درک خود از یکدیگر را بازخورد و انعکاس دهیم.
انعکاس دادن باعث میشود که فرد از این که مسائل خود را با شما در میان میگذارد، احساس خوبی داشته باشد، چون متوجه میشود که شما او را درک کرده اید و مشکل او را فهمیده اید. بنابراین علاقه مند میشود که با شما بیشتر پیرامون این مساله صحبت کند، به این امید که شاید شما بتوانید او را کمک کنید تا مشکلش را بهتر بفهمد و آن را حل کند.
بنابراین میتوان مهارتهای ارتباطی را به طور ساختگی به دو گروه تقسیم کرد:
- آنهایی که برای گوش دادن مورد استفاده قرار میگیرند.
- آنهایی که برای حرف زدن مورد استفاده قرار میگیرند.
این مهارتها در جدول زیر فهرست شدهاند.
راهنماهای ویژه | راهنماهای کلی |
مهارتهای گوش دادن: گوش دادن بدون قطع کردن کلام خلاصه کردن نکات کلیدی. بررسی این که همه چیز را به درستی فهمیدهایم. پاسخ دادن |
در نظر گرفتن زمان و مکان مشخص برای برقراری ارتباط حذف عوامل مختل کننده مثل خاموش کردن تلویزیون بحث در مورد مشکل در یک زمان مشخص تلاش برای درک صحیح آن چه گفته شده است تلاش برای گوش دادن بدون قضاوت در مورد آن چه گفته می شود. اجتناب از ذهن خوانیهای منفی. بیان نکات خود بدون این که به طرف مقابل حمله کنیم. اجتناب از انتقاد کردن، ترش رویی یا قطع کلام طرف مقابل خلاصه بودن صحبتها. |
مهارتهای ارتباطی: تصمیم گرفتن در مورد نکات کلیدی. سازمان بندی کردن آنها به صورت منطقی. بیان آنها به صورت روشن. بررسی در مورد این که آیا مطالب به خوبی فهمیده شده است؟ قرار دادن فضایی برای پاسخ گویی. |
مثالی از برقراری ارتباط
اکنون که تا اندازهای با برقراری ارتباط آشنا شدید، به ذکر یک مثال تمرینی میپردازیم.
مثال تمرینی
بیمار با همسر خود در خانه نشسته است. بیمار پنجاه و هشت روز است که پاک است با این حال به همسر خود میگوید، من قصد دارم که یک ماه آینده مواد مصرف کنم. همسر فضا را برای گوش دادن و پاسخگویی مهیا میکند. تلویزیون را خاموش میکند و ژست و حالتی حاکی از توجه به خود میگیرد و شروع به پاسخگویی میکند.
همسر: خوب، و حالا میخواهی نظر من را بدانی؟
بیمار: بله.
همسر: خوب، برای من این سؤال پیش آمده که شما قصد دارید یک ماه آینده این کار را انجام دهید ولی الان چنین قصدی ندارید. درست متوجه شدم؟
بیمار: دقیقا.
همسر: نگران آینده هستی؟
بیمار: نه.
همسر: نگران این هستی که ببینی اگر روزی مصرف کنی، من چه واکنشی نشان میدهم؟
بیمار: نگران نیستم ولی برایم مهم است.
همسر: من فکر میکنم چون قبلاً رفتارهای خوبی نسبت به لغزش شما نداشتم، شما حق دارید فکر کنید که شاید من برخورد بدی انجام دهم ولی از وقتی با روانشناس شما صحبت کردم و متوجه شدم که بیماری شما وسوسههای شماست، تمام تلاشم را میکنم که با هم جلوی وسوسه پس از ترک را بگیریم.
بیمار: خوب، این خیلی خوبه ولی فکر نمیکنم شما بتوانی برای من کاری بکنی.
همسر: خوب شاید شما حق داری که فکر میکنی که من نمیتوانم به شما در کنترل وسوسهها کمک کنم ولی فکر میکنم اگر زمانی وسوسه شوی و به من بگویی و ما با هم راجع به آنها صحبت کنیم، بتوانم به شما کمک کنم.
بیمار: خوب، ولی من فقط میخواهم یک ماه آینده مصرف داشته باشم، همین.
همسر: من حدس میزنم که شما از آینده و از نحوه برخورد من در برابر اینکه اگر شما مصرف کنید چه واکنشی نشان میدهم، کمی نگرانید و به همین خاطر میخواهید بدانید من چه عکس العملی نشان میدهم. درسته؟
بیمار: تقریباً.
همسر: خوب، ببین شما در گروه درمانیهایی که داشتهای یاد گرفتهای که باید در زمان حال زندگی کنی. این را خودت به من گفتی. نه؟
بیمار: بله.
همسر: خوب، بگذار ببینم چرا شما الان این افکار را داری. احتمالاً در حال حاضر فقط به آینده و این که اگر دوباره لغزش کنی من چه رفتاری در پیش خواهم گرفت. فکر میکنی؟
بیمار: بله.
همسر: به آینده فکر کردن یا به گذشته فکر کردن سودی دارد؟
بیمار: نه. واقعاً نه. ولی همیشه دارم عذاب گذشته را میکشم و از آینده هم مطمئن نیستم.
همسر: خوب، من فکر میکنم که خودت هفته قبل گفتی در گروه یاد گرفتی که باید در زمان حال زندگی کنی. این چه معنی میتواند داشته باشد؟
بیمار: واقعاً خوبه، اگر من بتوانم در زمان حال زندگی کنم و از این جا و این زمان لذت ببرم و به گذشته فکر نکنم و از آینده هم نگران نباشم، با تمام قدرت میتوانم این پاکی خود را حفظ کنم و گذشته و آیندهای مطمئن را رقم بزنم.
همسر: این خیلی خوبه و من هم همین را میخواهم. فقط در همین لحظه زندگی کنیم و نگران این که در آینده چه اتفاقی میافتد نباشیم، البته من و شما با هم برای آینده برنامه ریزی هایی کردهایم ولی در این زمان زندگی میکنیم، چطوره؟
بیمار: خیلی خوبه، خیلی ممنونم از این که این همه من را تحمل میکنی و این همه به کمک میکنی، امیدوارم بتوانم جواب محبتهای شما را بدهم.
همسر: من هم خوشحالم از این که با من درباره مسائلت حرف میزنی و خوشحالم از این که از من رضایت داری.
اکثر مراجعان به مراکز بازتوانی اعتیاد نگران آینده هستند و فکر کردن در مورد آینده در آنها اضطراب ایجاد میکند و این زمانی شدیدتر میشود که خانوادهها در اکثر مواقع فرد معتاد را تهدید کردهاند که اگر یک بار دیگر مصرف کند خانه را ترک میکند یا او را از خانه بیرون میکنند یا طلاق میگیرند و امثال اینها، حتی خود بیمار نیز دچار احساس گناه میشود، چرا که گاهی او با تمام قدرت و اراده به خاطر خودش و به خاطر خانوادهاش قصد میکند که مصرف مواد مخدر را کنار بگذارد ولی بنا به دلایلی در برابر وسوسهها تسلیم شده و آنها را به عمل تبدیل کرده است و این جا است که دچار احساس گناه و ترس و نگرانی میشود که “من نمیتوانم ترک کنم”
بیمار به اندازه کافی خودش با این مساله درگیر هست. بنابراین بالا بردن احساس گناه او یا ترساندن و تهدید او روش معقولی نیست و به جای آن بهتر است که علت لغزشها را برایش توضیح دهید تا او متوجه شود که این بیماری او بوده که او را به سمت مصرف مجدد برده و او میتواند بیماری اعتیاد را کنترل کرده و اعتیاد خود را ترک کند.
یکی از دغدغه های بسیاری از خانواده هایی که می خواهند به فرزندان خود کمک کنند و با مراجعه به کمپ های ترک اعتیاد فرزندان خود را از این بیماری رهایی دهند هزینه کمپ ترک اعتیاد خصوصی در تهران است. اما باید بدانید هزینه کردن در این مقطع می تواند کمک بزرگی به فرزند شما باشد.
برای مشاوره همین حالا با مرکز ترک اعتیاد فرمانیه تماس بگیرید: